بام کشور – امروز دکتر ارسطو ارمغانی، آموزگار بزرگ شهر تبریز به دیار باقی شتافت. ماجرای من و او یک دوستی بود که تکرار آن ناممکن است! بهار را با ماشین من می زدیم به عینالی و ونیار و جاده اهر و تابستان را برای «دئم قارپیزی» و «لاله بامادوری» و «لاله بیبری» می رفتیم […]
به گزارش آژانس خبری بام کشور به نقل از بولتن نیوز، توفیق وحیدی آذر، دوست دیرین استاد ارمغانی نوشت: ماجرای من و او یک دوستی بود که تکرار آن ناممکن است! بهار را با ماشین من می زدیم به عینالی و ونیار و جاده اهر و تابستان را برای «دئم قارپیزی» و «لاله بامادوری» و «لاله بیبری» می رفتیم سر بستان!
گلمیشم اوتاغینا، اویالدام سنی…
قارا گیله اویالدام سنی!
نه گوزل خلق ائیله ییب، یارالدان سنی!
قارا گیله، یارالدان سنی!
***
من دانشجویش شده بودم و این دوران دانشجویی چقدر زیاد و چقدر کوتاه شده بود!
ارسطو ارمغانی را می شناختم ، دوستش بودم و باز نمی دانستم او کیست! من دانشجو بودم و او استاد کلاس ما شده بود ، اما مات و مبهوت در برابر بزرگ منشی او مانده بودم ، چرا این گونه بود ، مگر می توان انسان این زمانه بود و این همه عمیق !؟ شرافت انسانی و خصایص والایش از او انسانی بی همتا ساخته بود ! تحصیل کرده دانشگاه تبریز و امپریال کالج انگلستان بود ، با سواد و دانشی بی همتا در کنار هوشی سرشار!
وقتی از ریاضیات می گفت، وقتی از استاتیک و دینامیک و مقاومت مصالح صحبت می کرد ، می توانست آن را به سادگی به زندگی انسانی هم متصل کند ، ایستایی انسان در مقابل فشار ، حرکت صحیح در زمان بارگذاری ها و مقاومت در تنش های زندگی و خستگی روح و جسم ! وقتی منحنی ها را در معادلات دیفرانسیل بحث می نمود در نمودار ها زندگی انسان را و حوادث و وقایع زندگی را در معادله داخل می کرد!
گویی از دنیای پول و قدرت و مقام بی خبر مانده بود و اطلاعی از آن نداشت! موسیقی را به مدد پدرش استاد جعفر ارمغانی می شناخت ، اقبال آذر برای قبولی اش در دانشگاه آواز خوانده بود و ….او گنجینه و آرشیوی کامل از موسیقی اصیل و برنامه های گل ها و …. را همراه با کتابخانه اش داشت !
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!
از ترانه های ترکی بود که پدرش آن را اجرا کرده بود و او آن را بسیار دوست می داشت ، یک شب در نمایشگاه بین المللی به افتخارش آن را نواختند…
شب به آرامی خوابیده بود، گویی قرار است با این استراحت با نشاط از خواب بیدار شود و دوباره با زبان شاد و طنزش صحبت و شاید درس بگوید ! اما پلک ها در چشمان پر فروغش بسته ماندند و با رفتنش درب گنجینه ای بس گرانبها بسته شد و …
او عاشقی سوخته بود که همیشه عاشق ماند و دلش سرد نشد…
و من که با زمزمه
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!
به بالینش در بیمارستان رفته بودم، با چشمان اشک آلود و ناتوان از بیدار کردنش بازگشتم!
امروز ۱۳ شهریورماه ۱۴۰۳ دکتر ارسطو ارمغانی، استاد دانشکده فنی دانشگاه تبریز، چشم از جهان فرو بست.
- نویسنده : بام کشور
- منبع خبر : بولتن نیوز
Friday, 26 September , 2025